_ghareev_
تاریک
خورشید به سوی تاریکی می رفت . ستاره ها سوسو می زدند زندگی سیاه شده بود.
+
نوشته شده در پنجشنبه بیست و هفتم دی ۱۳۸۶ ساعت 21:36 توسط ص.ب |
آفتاب
آفتاب برف ها را آب می کند. چکه چکه کردن برف ها در گوش من می پیچد.
+
نوشته شده در دوشنبه هفدهم دی ۱۳۸۶ ساعت 13:16 توسط ص.ب |
بی خورشید
شب ها در سیاهی فرو رفته اند برف ها خورشید را پوشانیده اند. زندگی سفید است.
+
نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم دی ۱۳۸۶ ساعت 8:2 توسط ص.ب |
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
بهمن ۱۳۹۴
شهریور ۱۳۹۲
فروردین ۱۳۹۲
مهر ۱۳۹۱
مرداد ۱۳۹۱
اردیبهشت ۱۳۹۱
فروردین ۱۳۹۱
بهمن ۱۳۹۰
آذر ۱۳۹۰
آبان ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
دی ۱۳۸۹
آبان ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
خرداد ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۹
فروردین ۱۳۸۹
اسفند ۱۳۸۸
دی ۱۳۸۸
آبان ۱۳۸۸
مهر ۱۳۸۸
شهریور ۱۳۸۸
مرداد ۱۳۸۸
تیر ۱۳۸۸
خرداد ۱۳۸۸
اردیبهشت ۱۳۸۸
فروردین ۱۳۸۸
اسفند ۱۳۸۷
بهمن ۱۳۸۷
دی ۱۳۸۷
آذر ۱۳۸۷
آبان ۱۳۸۷
مهر ۱۳۸۷
شهریور ۱۳۸۷
مرداد ۱۳۸۷
آرشيو
BLOGFA.COM