texte dr. az hadi pakzad
دکتر دیشب دوباره مریض خوبی شدم
همه قرصا رو خوردم،یک آدم چوبی شدم
دکتر چرا عروسک غمگین نمی شه گاهی؟
میخوام دلتنگی کنم،دکتر بگو یه راهی!!
دکتردیشب تب کردم،انگار چیزایی گفتم
صیح یکی ازم پرسید،چی اومد سر جفتم؟
فکر می کنم از کشتی به آب افتاده باشم
حس می کنم روتن نهنگ ایستاده باشم
فکرمی کنم به بوی دریا خو کرده باشم
تو شکم نهنگ مرگ آرزو کرده باشم
فکر می کنم چیزی روازیاد برده باشم
حس می کنم یه جایی یه روزی مرده باشم
دکتر منو از اینجا ببر
بیا این پول،زندگیمو بخر
دکتر ماهیا نمی دونن
من ماهی نیستم ،نمی تونم
دکتر این نسخه ای که دادیه!!
دکتر نگو همه چیز عادیه!!!
دکتر بگو چم شده؟ چرا ذهنم خالیه؟
هیچ احساسی ندارم،نگو اینکه عالیه!!!
+ نوشته شده در پنجشنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۱ ساعت 14:27 توسط ص.ب
|