تو تو یک اتاق کناره یک پنجره خواب می بینی.. من میون شهر وحشی تو روی آب می شینی.....

تو از صدای زوزه باد رویای دشت می سازی ... من با زوزه ی گرگها میکنم هم آوازی....

تو گاهی بین خواب لبخندی و گاهی اخمی..من وسط کوه های سرد همدم ببرای زخمی....

تو مثل آب هرجایی راهتو پیدا خواهی کرد.. من پسه این همه رنج میشینم با آهی سرد....

تو می رقصی و مستی و پر شور و فریاد.... مثل برگ سبکی در تاثیر باد.....

من دور می ایستم و منتظر تا شب سر بیاد.. باز آروم تو رو میگیرم از دست باد...